شعرخواجوی کرمانی درباره خداوند

شعرخواجوی کرمانی درباره خداوند

شعر زیبای ترنج از خواجوی کرمانی درباره خداوند

شعر زیبای ترنج که یکی از زیباترین و معروف ترین غزلیات خواجوی کرمانی می باشد و درباره گفت و گو با خداوند است.

 

گفتا تو از کجائی کاشفته می نمائی
گفتم منم غریبی از شهر آشنائی

گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدائی

 

گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی

گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی

گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی

گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی

گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ ئی هوائی

 

گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی

لینک کوتاه مطلب: http://gozaltabrizim.com/GozaLDAKuF
این مطلب را هم ببینید...
برگزیده شعرهای عبید زاکانی
دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + 2 =

بالا