مقصر اصلی مشکلات زندگی ما چه کسی است؟
مقصر اصلی زندگی ما چه کسی یا چه کسانی هستند؟ چه کسی مسئول سختی زندگی و مشکلات است؟
گاهی اوقات زندگی روی سخت خودش را به ما نشان میدهد. زمانهایی هست که شرایط آنقدر بر ما سخت میشود که تاب و توان نداریم و نمیدانیم چه باید بکنیم. تصور میکنیم سختی زندگی را باید تحمل کنیم و همه درها به رویمان بسته شده و هیچ روزنهی امیدی وجود ندارد و درگیر مشکلات هستیم.
گرههایی هستند که باز نمیشوند و قفلهای که گویی کلیدی برای آنها وجود ندارد. شرایط به قدری تنگ میشود که خود را ضعیفترین و ناتوانترین موجود جهان میدانیم و تصور میکنیم هیچکس و واقعا هیچ کس نیست بتواند به ما کمک کند. شاید این سوال برای شما نیز به وجود بیاید که میخواهم پیشرفت کنم اما موفق نمیشوم. مشکل کجاست؟
آیا تا به حال به چنین نقطهای از زندگی رسیدهاید؟ آیا برایتان پیش آمده که خود را در قعر چاه ببینید و هیچ فریادرسی نیز برای کمک وجود نداشته باشد؟
در چنین شرایطی چه باید کرد؟ چه کسی را باید صدا کرد؟ چگونه باید عمل کرد؟ اصلا چرا گاهی در قعر چه میافتیم؟ چطور از این چاه بیرون بیاییم و چه کار کنیم مجددا در چاه نیفتیم؟
اما قبل از پاسخ دادن به این سوالات سوال مهمتری را مطرح میکنم:
مقصر اصلی به وجود آمدن این شرایط چه کسی است؟ تقصیرها بر گردن چه کسی است؟
در مورد پاسخ این سوال کمی فکر کنید. آیا پاسخ روشنی برای این سوال دارید؟ میخواهیم مقصر اصلی را پیدا کنیم که مسبب به وجود آمدن چنین وضعیتی شده است.
کلید حل مشکلات
مقصر اصلی مشکلات زندگی من چه کسی است؟
هر کسی در این دنیا در هر لحظه، در شرایطی زندگی میکند، یکی میخندد، یکی گریه میکند و یکی دیگر بیاحساس است. اما گاهی اوقات زندگی ما شبیه دریایی طوفانی است و کشتی زندگیمان در تلاطم دریا بالا و پایین میرود. در چنین شرایطی که زندگی طوفانی است، چه کسی مقصر اصلی است؟ آیا ناخدای کشتی تقصیر کار است، یا آب و هوا مسبب بروز چنین وضعیتی است یا اینکه دریا مقصر است؟
اگر بگوییم آب و هوا مقصر است، خب آب و هوا میگوید تو کشتی ضعیفی هستی، باید قویتر میبودی تا با هر بادی و طوفانی از هم نپاشی. اگر تقصیرها را گردن دریا هم بیندازیم پاسخ مشابهی میدهد.
با افراد بسیاری مواجه شدهام که در شرایط سخت زندگی چنین دیالوگهایی را مطرح میکردند. ببینید آیا این جملات آشنا نیستند:
درس که نخواندم. اگر پدر و مادر من هم مثل پدر و مادر فلانی من را به کلاس میفرستادند الان دانشگاه قبول شده بودم و محبور نبودم به هر خفت و خواری کار کنم.
اگر روزی که میخواستم ازدواج کنم پدر و مادر من هم مثل پدر و مادر فلانی، کمک حالم بودند، من مجبور نبودن با چنین مشقتی شکم خودم و خانوادهام را سیر کنم.
اگر فلان استاد دانشگاه به من نمره داده بود، الان مدرکم را گرفته بودم.
اگر من هم مثل فلانی آشنا و پارتی داشتم الان یک شغل خوب و با درآمد بالا داشتم.
اگر پدرم به من سرمایه میداد، من هم میتوانستم کاری راه بیاندازم.
اگر در این محله زندگی نمیکردم، حتما میتوانستم با فرد بهتری ازدواج کنم.
اگر پدر و مادرم این همه مرا محدود نمیکردند، تن به ازدوج نمیدادم و الان این همه بدبختی نداشتم.
اگر یکی را داشتم مرا نصیحت کند، این همه بلا سرم نمیآمد.
اگر کمک داشتم، حتما بچه دار میشدم ولی افسوس هیچکس را ندارم به من کمک بدهد.
اگر مثل فلانی پول داشتم، به جای اینکه بچهام را مهد بگذارم، خودم در خانه بزرگش میکردم.
خوش به حال فلانی، حداقل فامیلی دارد که بتواند تعطیلات برود ویلای آنها. ما از دار دنیا کسی را نداریم.
کاش پدر من هم مثل پدر فلانی برایم حداقل یک وسیله نقلیه میخرید در این باران و برف، زن و بچهام را زیر باران بیرون نبرم.
مطالعه اخبار منفی و داشتن تفکرات منفی چه تاثیری در زندگی ما دارد؟بخوانید
و این حرفها تمامی ندارد. هر کسی در وجود خودش بسیاری از این اما و اگرها و کاشها و افسوسها دارد.
شما تاکنون چقدر ازا ین ای کاشها در زندگیتان گفتهاید؟ وقتی در درون خودمان این جملات را مرور میکنیم، خودمان را فردی میبینیم که در اوج بدبختی زندگی میکند و بقیه مقصر همهی وقایع هستند.